اولین دستی که خوشه اولین انگور را چید دستِ من بود!

کفش، ابتکار پرسه‌های من بود

و چتر، ابداع بی‌سامانی‌هایم!

هندسه! شطرنج سکوت من بود

و رنگ، تعبیر دل‌تنگی‌هایم!

من اولین کسی هستم که،

در دایره صدای پرنده‌یی بر سرگردانی خود خندیده است!

من اولین سیاه مستِ زمینم!

هر چرخی که می‌بینید،

بر محور ِ شراره‌های شور عشق من می‌چرخد!

آه را من به دریا آموختم!

"حسین پناهی"

 

 با هیراد نشستیم پای "دور افتاده" (رابرت زمه کیس؛ ۲۰۰۰)؛ تا نجات پیدا کردن چاک (تام هنکس)،هیراد با هیجان تماشا می کرد، بعدش رفت سراغ اسباب بازی هاش. دو سکانس مانده به آخر، وقت بازیِ چاک و کِلی (هلن هانت) است؛ و چه سکانس درخشانی ست و چه دیالوگ های به جایی و چه بازی فوق العاده ای از تامهنکس دارد. وقت خداحافظی این دو، انگار کِلی قالب تهی کرده باشد، در زیر باران، آرام راندن چاک را نظاره می کند.

و این هم دیالوگ هاش به دوستش پس از آن:

 

"قرار نبود من از اون جزیره زنده برگردم. قرار بود اونجا بمیرم. تنهای تنها. باید یه‌جوری زخمی و یا مریض می‌شدم. تنها انتخابی که داشتم، تنها چیزی که دست خودم بود، زمان و مکان و نحوه‌ی مرگم بود. پس یه طناب درست کردم و رفتم بالای کوه که خودم رو دار بزنم. اما اول باید امتحانش می‌کردم. اما وزنِ کنده‌ی درخت، درختی رو که طناب به اش وصل بود از جا کند. پس یعنی من حتی نمی‌تونستم اون‌جوری که می‌خوام خودم رو بکشم. من قدرت هیچ کاری رو نداشتم. همون موقع بود که احساس کردم یه پتوی گرم من رو تو خودش گرفت. دونستم که یه‌جوری باید زنده بمونم. حتی اگه امیدی هم وجود نداشته باشه، هر جوری شده باید به نفس کشیدن ادامه می‌دادم. منطق به ام می‌گفت امکان نداره دیگه خونه رو ببینم. من زنده موندم. به نفس کشیدن ادامه دادم و یک روز، اون منطق اشتباه از آب دراومد. جزر و مد کار خودش رو کرد. و حالا من اینجام. برگشتم به خونه و دارم با تو حرف می‌زنم. توی لیوانم یخ دارم. و حالا می‌دونم باید چی کار کنم.

باید به نفس کشیدن ادامه داد، چون فردا باز خورشید طلوع می‌کنه. و کی می‌دونه جزر و مد فردا با خودش چی می آره.؟"


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

مدادسیاه سالم زیبا mod apk revdl James کافه دانلود یا صاحب الزمان (عج) گلشن پلاس سایت مرجع دانلود پایان نامه - تحقیق - پروژه يک سطر خيال